loading...
نايسر||عكسهاي جديد سيلنا گومز!!!
آخرین ارسال های انجمن
علی سلیمی بازدید : 285 یکشنبه 02 تیر 1392 نظرات (0)

 

کابوس امشبم شده ای تو ؛
دوم شخص مفردی که زمزمه ی دوستت دارم را در گوشم نجوا میکرد
و حال میگوید برو …
تک فعلی که هیچگاه انتظار شنیدن صیغه ی امرش را نداشتم !

------------------------------

گریــــــه شاید زبان ضعـــف باشد
شاید کودکــانه ، شاید بی غــرور
اما هر وقت گونه هــــایم خیس می شـــود
می فهمــــم نه ضعیفم ، نه کودکم ، بلکه پر از احساســـم …

 

کابوس امشبم شده ای تو ؛
دوم شخص مفردی که زمزمه ی دوستت دارم را در گوشم نجوا میکرد
و حال میگوید برو …
تک فعلی که هیچگاه انتظار شنیدن صیغه ی امرش را نداشتم !

------------------------------

گریــــــه شاید زبان ضعـــف باشد
شاید کودکــانه ، شاید بی غــرور
اما هر وقت گونه هــــایم خیس می شـــود
می فهمــــم نه ضعیفم ، نه کودکم ، بلکه پر از احساســـم …

------------------------------

آه خدایا …
عجب دورانی بود
کودکی …
التیام زخمهایش
بوسه های گرم و صادقانه بود
و اکنون …
گذشت زمان
التیامی بر زخمها نیست
یادمان می دهد
چگونه با درد زندگی کنیم

------------------------------

بعد رفتنت نمیدانم
سیگارها کوچک شده اند
یا کام های من سنگین تر…!…

------------------------------

بگو چکار کنم؟
وقتی شادی به دُمِ بادبادکی بند است
و غم چون سنگی،
مرا در سراشیبِ یک دره دنبال می‌کند …

------------------------------

من عادت دارم نگاه کنم
به آدمهایی که از دور می آیند
تا آن زمان که ثابت شود
“تو” نیستند…

------------------------------

قحطی همدم است ؛
من به خوشآمدگویی تابلوی خیابان هم دلخوشم

------------------------------

لحظاتی وجود دارند که دراز کشیده ای و خیره به آسمان
و یک چیزی مثل صاعقه وجودت را خالی میکند
زیرلب میگویی : دیگه مهم نیست !

------------------------------

و تنهـــا همـــــــــــدرد یک لیوان نسکافــــــــه داغ!
تا عـــطرش مرا از دردهایم فــــــــــارغ کند ..
چه سخـــــت است نه؟!
وقتی که بــــوی عـــــطر تــنــی نیست
تا تسکین درد هایت باشد؛
آدم به عـــــطر یک لیوان نسکــــــــــــافه دل ببندد…!

------------------------------

تمام زندگی ام را حراج کردم ولی او رفت و گفت :
هیچ ارزانی بی علت نیست !

------------------------------

هیزم نبودم…
ولی
سوختــــــم در زمستان نبودنــــــــــــش . . .!

------------------------------

لغت نامه هاى دنیا را باید آتش زد !
جلوى واژه ى نبودن نوشته اند : “عدم حضور شخصى یا چیزى” ؛ همین !
چقدر نبودن تو را ساده فرض مى کنند ؟!

------------------------------

همانند کودکی هق هق میکنم که مادرش او را تهدید کرده
که اگر بار دیگر اشک بریزد او را میکشد !

------------------------------

دلــــم به حال “مــا” می سوزد ، که “من و تو”
خیلی وقت است تنهایش گذاشته ایم . . .

------------------------------

از اینکه به اطاقم بیایی و در را باز کنی
هراس ندارم
فقط
قبل از آمدن تماس بگیر
شاید کمی پیر شده باشم

------------------------------

نبودنت چه فصلی از سال است
که هم روزها و هم شب ها اینقدر طولانی شده اند ؟

------------------------------

حافظه ی آدم های غمگین قویست ؛
می دانند کجای کدام خیابان آن روز “مردند” !

------------------------------

دل هرزه ای ندارم که از این بوم رو اون بوم بشینه …
دلخوشی آخرش تو بودی …
خاکش کردم

------------------------------

مرا کجا صدقه کرده ای که مدام بلای بی تو بودن به سرم می آید !

------------------------------

دراز میکشم
خیره میشوم به سقف
اشکهایم میچکند
سر میخورند و میروند به جایی که تو همیشه میبوسیدی …

------------------------------

بهترین لذت دنیا وقتی است که وقت رفتن ، نرود …

------------------------------

یه وقتــــــایی هست که جواب همه نگرانیـــات و دلتنگیات
میشــه یه جمله
که میکوبن تو صورتــــت
“بهم گیر نـــــــده، حوصله ندارم “

------------------------------

خدایا
ساز با نوایش خوش است
پس چرا من میزنم و کسی نمیرقصد…

------------------------------

تو چه ساده می روی و …
من!
چقدر دوستت دارم هایی که بست نشسته بر گلویم!

------------------------------

در سینه ام زخم های عمیقی هست ؛
انگار کسی مرا با زیر سیاری اشتباه گرفته …

------------------------------

جمله “بی تو میمیرم” را هیچوقت باور نکن …
من بی تو هنوز زنده ام ،
زنده ای که روزی هزار بار آرزوی مرگ دارد !

------------------------------

غم انگیز است…
شب از پهلویی به پهلوی دیگر شوی
ببینی تاریکی
از جای خود تکان نخورده است !

------------------------------

حرف های دلم را هرگز کسی نمیفهمد ، فقط روزی مورچه ها خواهند فهمید !
روزی که در زیر خاک گلویم را به تاراج میبرند …

------------------------------

چقد دردناکه …
آچار فرانسه همه باشی
وخودت گره های کور زندگیت رو با زور دندونات باز کنی

------------------------------

اوّلین بار نیست که گریه میکنم
امّا اوّلین بار است که گریه آرامم نمیکند . . .
------------------------------
بغض آخرین دیدارمان را پلک نمی زنم ، می ترسم دنیا را سیل ببرد !
------------------------------
خنده های زورکی ام را باور نکنید !
من بدون گریه میمیرم . . .
------------------------------
همانند کودکی هق هق میکنم که مادرش او را تهدید کرده که اگر بار دیگر اشک بریزد او را میکشد !
------------------------------
سر میز شام به یادت می افتم . . .
بغض میکنم . . .
اشک در چشمانم حلقه میزند . . .
همه با تعجب نگاهم میکنند !
و من لبخند میزنم و میگویم : چقدر داغ بود !
------------------------------
شیشه های خانه ها را دستور دادند دوجداره باشد ، دیگر وقتی باران می بارد صدایش شنیده نمی شود . . .
یاد اشکهای بی صدای خودم افتادم !
------------------------------
تو که نباشی با چتر هم که قدم میزنم ، گونه هایم خیس میشود . . .
------------------------------
لبخند های مصنوعی را برای عکاس زدیم ، اشکهای طبیعی را برای خودمان . . . !
------------------------------

یه روز تو تنها آرزوی زندگیش میشی !
این بدترین انتقامه . . .
------------------------------
خیلی حرف هست . . .
که تو هرروز در گلویت بغض کشنده ای احساس کنی . . .
برای کسی که بدانی…حتی یک بار در عمرش به خاطر تو بغض هم نکرده است !
------------------------------
همه مرا با خنده ی بلند میشناسند !
بیچاره بالشم !
با گریه های بیصدا . . .
------------------------------
پشت این بغض ، بیدی لرزان نشسته که خیال میکرد با این “ یادها ” نمیلرزد . . .
------------------------------
چه رابطه ای است بین گلوی تو و چشمان من ؟
تو بغض میکنی ، چشمان من خیس می شوند . . .
------------------------------
تا دلت بخواهد بغض دارم !
تا حدی که به بغض هایم خمس تعلق میگیرد . . .
------------------------------
هر آهنگی که گوش میدهم
به هر زبانی که باشد
بغضم را میشکند
نمی دانم
بغضم به چند زبان زنده دنیا مسلط است . . .
------------------------------
ترکـت کــرده ؟
شب ها به یادش گریه میکنی ؟!
ناراحت نباش . . .

------------------------------

لااقل بیا بگو که دیگر به دیدنم نمی آیی . . .
شاید اَشکی نشست گوشهء چشم هایی که به این ” دَر ” خُشک شده اند !
------------------------------
امشب غم ها برایم مهمانی گرفته اند و من میخواهم بترکانم همه ی بغض هایم را . . .
------------------------------
قایق کاغذی رو آب داره میره / من نگاش میکنم و گریم میگیره
قایق کاغذی میره و میدونم که / برای گریه کردن دیگه دیره
------------------------------
یه جوری ریشه هام خشکید که انگار کار پاییزه
خزونه رفتنت انگار داره برگاشو میریزه
یه جوری گریه میکردم که بارون بینشون گم بود
کاش این رویا از آغازش فقط خوابو توهم بود
------------------------------
هواشناسی انگار نمیداند !
یک گوشه ی شهر ، هر شب بـارانیست !

 

منبع:www.lifesms.ir

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
سایت تفریحی,پیشواز,عکس,اس ام اس,الوند پاتوق,سایت تفریحی,پیشواز,عکس,اس ام اس,ویتامین3
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    تفريح كنيد
    صفحات جانبی
    [Extra_Page_Title]
    آمار سایت
  • کل مطالب : 516
  • کل نظرات : 36
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 33
  • آی پی امروز : 120
  • آی پی دیروز : 64
  • بازدید امروز : 251
  • باردید دیروز : 83
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 334
  • بازدید ماه : 661
  • بازدید سال : 11,929
  • بازدید کلی : 651,329